جدول جو
جدول جو

معنی فسون خور - جستجوی لغت در جدول جو

فسون خور
(بَ / بِ فُ)
آنچه افسون در او اثر نکند و یا افسون را از میان ببرد:
ید بیضای شاه موسی وار
اژدهای فسون خور اندازد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ خوا / خا)
فسون خواننده. فسونگر:
دشمن از آن گل که فسون خوان بداد
ترس بر او چیره شد و جان بداد.
نظامی.
آن فسون خوانان که در تن جان به افسون میدهند
پیش آن لعل فسون خوان لب ز افسون بسته اند.
نظامی (از آنندراج ذیل افسون پرداز...)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است جزء دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 176 تن سکنه. آب آن از رود خانه گلو و چشمه. محصول آنجا غلات و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ خَ)
فسون خوردن. فریب خوردن. (بهارعجم) (ارمغان آصفی) :
زن برو زد بانگ کای ناموس کیش
من فسون تو نخواهم خوردبیش.
مولوی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سود خور
تصویر سود خور
ربا خوار، باجگیر
فرهنگ لغت هوشیار